English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6312 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blast valve U سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
typhoons U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
mismatch U ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
diesel ramjet U موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
on the up grade U بالارونده
climber U بالارونده
ascending U بالارونده
scaler U بالارونده
ascender U بالارونده
ascendant U بالارونده
ollyo U بالارونده
fastigiate U راست بالارونده
scansorial U صعودی بالارونده
exhalent U بالارونده متصاعد
age ake U دفاع بالارونده
exhalant U بالارونده متصاعد
elevated antenna U انتن بالارونده
lift valve U سوپاپ بالارونده
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
flagellum U گیاه بالارونده وپیچی
rising mine U مین بالارونده دریایی
chi jireugi U ضربه بالارونده تکواندو
fumitory U نوعی گیاه بالارونده از تیر
airships U بالون
gas bag U بالون
balloonist U بالون بر
airship U بالون
balloon U بالون
ballooning U بالون
ballooned U بالون
balloons U بالون
age U رده بندی سنی اسبها بالارونده
ages U رده بندی سنی اسبها بالارونده
basic type double tier formwork U قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
ballooned U با بالون پروازکردن
ballooned U مثل بالون
barrage balloon U بالون پدافند
barrage balloons U بالون پدافند
balloon U مثل بالون
ballooning U مثل بالون
balloons U با بالون پروازکردن
balloons U مثل بالون
ballooning U با بالون پروازکردن
aerostat U بالون ورزشی
pilot ballon U بالون اکتشافی
balloon U با بالون پروازکردن
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
captive balloon U بالون بزمین بسته
antiparachute ropes U طنابهای پایین بالون
blimp U نوعی بالون هوایی کوچک
zeppelin U کشتی هوایی ا لمانی بالون
mural crown U ناجی که به نخستین بالارونده ازدیوار شهر دشمن داده میشد
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
envelope U کیسه نایلونی حاوی هوا یاگاز در بالون
envelopes U کیسه نایلونی حاوی هوا یاگاز در بالون
rockoon U پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
cumuli U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus U ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
petticoatsfever U هوای زن
air blast U هوای دم
moist air U هوای تر
secondry air U هوای ثانویه
humid air U هوای شرجی
dead air U هوای راکد
humid air U هوای نمناک
foul weather U هوای خراب
agglutinant U هوای التیام
forced draft U هوای با فشار
liquid air U هوای مایع
emergency air U هوای اضطراری
foul weather U هوای نامساعد
the open U هوای ازاد
stable air U هوای پایدار
marsh malaria U هوای مردابی
air breathing U هوای تنفسی
out of doors U در هوای ازاد
out of door U در هوای ازاد
swelter U هوای گرم
sweltered U هوای گرم
open air U در هوای ازاد
blast roasting U تشویه با هوای دم
marine climate U اب و هوای دریایی
compressed air U هوای متراکم
raininess U هوای بارانی
circulationg air U هوای در گردش
drippy U هوای گرفته
In the open air. U در هوای آزاد.
temperate climate U اب و هوای معتدل
broken weather U هوای بی قرار
swelters U هوای گرم
carburetor air U هوای کاربراتور
compressed air U هوای فشرده
queen's weather U هوای باز
low air pressure U فشار هوای کم
exhaust air U هوای خروجی
intake air U هوای ورودی
heavy weather U هوای طوفانی
air U هوای دم هوا
aired U هوای دم هوا
heavy weather U هوای خراب
hot blast U هوای دم داغ
adverse weather U هوای نامساعد
airs U هوای دم هوا
passion U هوای نفس
blast U هوای دم کوره بلند دم
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
intake air U هوای مکیده شده
owl light U هوای گرگ و میش
lowered U هوای گرفته وابری
secondary airflow U جریان هوای فرعی
mouthguard U لوله هوای غواص
mouthpieces U لوله هوای غواص
warm fronts U جبهه هوای گرم
free living U تسلیم هوای نفس
warm front U جبهه هوای گرم
mouthpiece U لوله هوای غواص
cooling air U هوای سرد کننده
effulge U برق هوای باز
blow cold U هوای سرد دمیدن
cooling blower U دمنده هوای سرد
lower U هوای گرفته وابری
blasts U هوای دم کوره بلند دم
lowers U هوای گرفته وابری
fair weather U دارای هوای صاف
lowering U هوای گرفته وابری
forced draft U هوای تحت فشار
bleed air U هوای کمپرس شده
blow hot U هوای گرم دمیدن
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
cold fronts U جبهه هوای سرد
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
tire inflation U فشار هوای لاستیک
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
dusk U هوای گرگ ومیش
air tank U کپسول هوای غواصی
tire pressure U فشار هوای لاستیک
cold fronts U پیشان هوای سرد
twilight U هوای گرگ ومیش
liquid air container U مخزن هوای مایع
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
ego trips U تسلیم به هوای نفس
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
ego trip U تسلیم به هوای نفس
air compressor U هوای فشرده ساز
saturated air U هوای اشباع شده
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
out door court U زمین هوای ازاد
heatwave U موج هوای گرم
cold front U پیشان هوای سرد
cold front U جبهه هوای سرد
torchlight U هوای گرگ ومیش
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
heatwaves U هوای گرم طولانی
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
heatwaves U موج هوای گرم
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
heatwave U هوای گرم طولانی
open exercise U ورزش در هوای ازاد
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
liquid air U هوای مایع شده
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
brisk air U هوای خنک و فرح بخش
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
heaving U رقص ناو در هوای طوفانی
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
storm door U درب عایق هوای توفانی
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
sidewinder U موشک هوا به هوای سایدویندر
thermostats U تنظیم کننده هوای سرد
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
smog U هوای الوده به دود وبخار
thermostat U تنظیم کننده هوای سرد
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
air space U قشر هوای دیوار خالی
self will U خود رایی هوای نفس
caliduct U پخش کننده هوای گرم
She has a craving to travel . U دلش هوای سفر کرده است
Make sure the statuette doesnt topple over . U هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
Sea [mountain] air makes you hungry. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com